هوالشهيد


باور کن قلم به دست گرفتن و از تو نوشتن، براي تو نوشتن کار سختي است آن هم براي مني که هنوز نه حرمت قلم را مي‌داند و نه به رسم و آيين واژه‌ها آگاه است. علاوه بر آن، آدم‌ها هر چه روحشان وسيع مي‌شود از ميدان ديد آدم‌هاي ديگر بيرون مي‌روند آن وقت نمي‌شود از لابلاي حرف‌هاي اين و آن دنبالشان را گرفت. بايد ردشان را در آسمان زد و من که دستم به آسمان نمي‌رسد. باور کن هيچ کس نمي‌تواند شهدا را در يک بند و دو بند جا بدهد. هيچ واژه‌اي نمي‌تواند ايثار را معنا کند. بايد کتاب‌ها برايت نوشت، بايد سال‌ها از تو حرف زد بايد ساعت‌ها نشست و به تو فکر کرد شايد اندکي قد ذره‌اي تو را فهميد.


 راست مي‌گويند تو از خيل آنان نبودي که ترس از مرگ در دلهايشان لانه کرده بود و خوف ترک دنيا کارشان را به اشبه الرجال رسانيده بود. تو از نژاد آنها نبودي که بخواهي پشت ولي‌ات را خالي کني و رهبرت را در ميانه جنگ با دشمن دون تنها بگذاري، خواه سوز سرماي زمستان باشد يا تندي گرماي تابستان. تو از جنس مردان مرد بودي همان‌ها که صداي حضرت روح الله (ره) شيدايشان کرده بود. همه‌ي سال‌هاي جهاد و شهادت زير باران آتش و گلوله آرام نگرفتي. نه تو اهل تسليم شدن نبودي، خستگي کي در قاموس تو معنا داشت؟ آن هم تويي که عقده همراهي علي(ع) در دلت مانده بود و وِرد زبانت "ياليتنا کنا معک" شده بود. تو که در سِلم با حسين(ع)بودي زير پرچم اسلام. هيچ وقت خدا، پايت روي زمين بند نبود و هميشه در حال فتح قله‌ها، آن وقت مي‌شد آرزو به دل بماني؟ تو که طعم بي‌برادري را با حسين(ع) چشيده بودي در عاشوراي 59. نه نمي‌شد . تو عِلماً عَملاً در بيعت با علي(ع) بودي پس بايد جواز عبورت را در غدير مي‌گرفتي. بايد سيراب مي‌شدي آن هم از دست خود مولا.


شهادتت مبارک 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هی آموزش نکات دروازه بانی Jeremy پرورش قرقاول سعیدمارکت iNoti اولين خبر هنر پایا رسا درمان بیماری ها